Wild World

welcome to my wild world

Wild World

welcome to my wild world

۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «او» ثبت شده است

تصمیم گرفتم همه چیز رو باهاش تموم کنم.

دیگه نمیتونم عذاب وجدانی که به جونم افتاده رو تحمل کنم.

دوماهیه که ندیدمش و ازش خبری نیست

همین باعث شد بشینم حسابی فکر کنم و سبک سنگین کنم...

هرجوری که فکر میکنم میبینم تموم شدن این رابطه هم به نفع اونه هم به نفع من.

اوایل شاید فکر کردن به تموم کردن همه چیز برام سخت بود

ولی الان اصلا سخت نیست شاید چون منو به نبودنش عادت داده...

وقتی یک نفر نبودنش طولانی بشه،حتی اگر عاشقش باشی

و تمام اون مدت به پاش بمونی

روزی که بیاد و بخوادت تو نمیخوایش

میدونی چرا؟

چون به نبودنش عادت کردی

چون به جایی می رسی که دیگه واقعا خودشو دوست نداری...

غم نبودنشو دوست داری...

  • parisa gholizadeh

چقدر دنیای عاشقی گم بود و غیرقابل باور

عشق ذره ذره وارد وجودت میشد و

یکباره همچون آیینه رو به رویت می ایستاد.

می ایستاد تا به خودت بیایی و باورکنی

در پشت سرت کسی ایستاده است

که حذف کردنش برایت محال است

این که نفس اوست که زندگیت را گرم می کند.

  • parisa gholizadeh
قبل از این روز آخری،به خودم گفته بودم دیگه نمی رم پیشش اما وقتی چشمم بهش افتاد دیدم میخوامش،
فکر کردم چرا که نه؟نمیفهمم چرا باید خودم رو محروم کنم.دیگران همچین کاری نمیکنن؟ مردها که اصلا.
من که نمیخوام کسی رو برنجونم اما مگه نباید با خودت روراست باشی؟
من هم همین رو میخوام،میخوام با خود واقعیم روراست باشم
با اون خودی که هیچ کس نمیشناسه...
  • parisa gholizadeh