Wild World

welcome to my wild world

Wild World

welcome to my wild world

تصمیم گرفتم همه چیز رو باهاش تموم کنم.

دیگه نمیتونم عذاب وجدانی که به جونم افتاده رو تحمل کنم.

دوماهیه که ندیدمش و ازش خبری نیست

همین باعث شد بشینم حسابی فکر کنم و سبک سنگین کنم...

هرجوری که فکر میکنم میبینم تموم شدن این رابطه هم به نفع اونه هم به نفع من.

اوایل شاید فکر کردن به تموم کردن همه چیز برام سخت بود

ولی الان اصلا سخت نیست شاید چون منو به نبودنش عادت داده...

وقتی یک نفر نبودنش طولانی بشه،حتی اگر عاشقش باشی

و تمام اون مدت به پاش بمونی

روزی که بیاد و بخوادت تو نمیخوایش

میدونی چرا؟

چون به نبودنش عادت کردی

چون به جایی می رسی که دیگه واقعا خودشو دوست نداری...

غم نبودنشو دوست داری...

  • parisa gholizadeh

نمیدانم چندمین جمعه ای‌ ست 
که هیچ خیابانی را با هم قدم نزدیم
هیچ عکس دو نفره ای نینداختیم
هیچ کافه ای نرفتیم...
این جمعه هم بدون دست هایت
تمام شد
و من باز لا به‌ لای پک های عمیق 
سیگارم
دوستت دارم هایم را بوسه زدم...
نمیدانم!!
شاید هوای تهران را 
همین دوستت دارم های بی جواب 
سیاه و آلوده کرده
بگذریم..
جمعه ات بخیر معشوق دیگری...

 

  • parisa gholizadeh

چقدر دنیای عاشقی گم بود و غیرقابل باور

عشق ذره ذره وارد وجودت میشد و

یکباره همچون آیینه رو به رویت می ایستاد.

می ایستاد تا به خودت بیایی و باورکنی

در پشت سرت کسی ایستاده است

که حذف کردنش برایت محال است

این که نفس اوست که زندگیت را گرم می کند.

  • parisa gholizadeh

دلم خیلی براش تنگ شده،یک ماهی شده ندیدمش

شرایطمون هم مثل بقیه عادی نیست که هرموقع دلم باش تنگ شد بتونم بهش زنگ بزنم 

صداشو بشنوم تا کمی از این دلتنگی کم بشه

باید صبر کنم تا هرموقع خودش میتونست حرف بزنه بهم زنگ بزنه

یک ممنوعه است.

وقتی کنارهم بودیم بیشتر موقع ها دعوا میکردیم،شاید بیشتر باهم دیگه دعوا کردیم تا خوش باشیم

ولی من الان دلم برای همون دعواها هم تنگ شده

مخصوصا برای اون موقع ها که دعوامون میشد و میدید ناراحت شدم با اینکه مقصر من بودم باز میومد از دلم درمیاورد

و هرکاری میکرد تا من بخندم

دعوا زیاد میکردیم ولی طاقت ناراحتی همدیگه رو هم نداشتیم

من باهاش کلی خاطره دارم،اونقدر خاطره هامون زیاده که الان با کوچکترین حرفی

با شنیدن یک کلمه یادش میافتم،یاد خاطره هامون میافتم و همین دوری ازش رو برای من خیلی سخت کرده

خیلی وقتها از خونه میزنم بیرون و قدم میزنم تا فکرش از سرم بره بیرون

ولی با دیدن کوچمون،با دیدن خیابونمون همه چی برام زنده میشه

ما از آجر به آجر این شهر باهم خاطره داریم...

  • parisa gholizadeh


_تو چرا ازدواج نمیکنی؟هم سن و سال های تو بچه دارم شدن...
+شرایطشو ندارم!
_چه شرایطی؟
+بنظرِ من وقتی میخوای ازدواج کنی یا باید عاشق باشی،اونم یه عشقِ دو طرفه که هر دو برای رسیدن لحظه شماری کنید...یا دلت خالی و سالم باشه...که من هیچکدومشو ندارم!
_دلِ خالی و سالم چیه دیگه؟!
+سالم ینی دلت شکسته نباشه،دست نخورده و سالم...
خالی ام ینی یه گوشه ی دلت هنوز گیرِ یه بیعرفت نباشه...
که اگه غیر ازین بودی و ازدواج کردی،خیانتِ محضِ....
حالا فکر کن،
یه بیمعرفت دلِ منو شکسته که هنوزم دلم پیشش گیره.....
_سکوووووت...

  • parisa gholizadeh

بعضی وقتها احساساتی سراغت میان که تلاش می کنی ازشون فرار کنی و اهمیت ندی

تمام تلاشتم میکنیا ولی نمیشه.

یکسری حس ها هست هرچقدر هم نادیده اش بگیری

باز سراغت میاد و من حالا دچارش شدم

تمام تلاشام برای نادیده گرفتن با یک حرکت به باد رفت...

  • parisa gholizadeh

نمیدونم چیکار کنم

توی یک سردرگمی گیر افتادم...نه میتونم تموم کنم نه میتونم ادامه بدم

بعضی وقتها با حرفاش و کاراش کارایی میکنه که ازش متنفر میشم ولی خیلی وقتهام کارایی میکنه که نمیتونم ازش چشم بردارم و دل بکنم....هی با خودم میگم دیگه سرد میشم،دیگه سمتش نمیرم،دیگه باهاش حرف نمیزنم ولی نمیشه...یعنی نمیذاره...نمیدونم حس میکنه،یا میفهمه همچین تصمیمی دارم...چون دقیقا وقتی همچین تصمیمی میگیرم رفتاراش و کاراش باعث میشه از تصمیمم برگردم....

  • parisa gholizadeh

تا حالا شده به کسی بگی دلتنگشی و جوابی نگیری؟

تا حالا برات پیش اومده بهش بگی دوستش داری و همه کار بکنی تا بفهمه ولی اهمیتی نده؟

یا خیلی جدی از احساساتت باهاش حرف بزنی اون فقط بخنده و بعدم حرفایی بزنه که اصلا ربطی به بحثتون نداره؟

یا به قول معروف خودشو بزنه به کوچه علی چپ؟

نمیدونم تاحالا تجربه کردین یا نه؟

ولی اگه تجربه نکردین امیدوارم هیچ وقت تجربه نکنین،خیلی حس بدیه...

میدونی خیلی حس بدیه جلوش بال بال بزنی و ببینه داری جون میدی و هیچ کاری نکنه...

  • parisa gholizadeh
قبل از این روز آخری،به خودم گفته بودم دیگه نمی رم پیشش اما وقتی چشمم بهش افتاد دیدم میخوامش،
فکر کردم چرا که نه؟نمیفهمم چرا باید خودم رو محروم کنم.دیگران همچین کاری نمیکنن؟ مردها که اصلا.
من که نمیخوام کسی رو برنجونم اما مگه نباید با خودت روراست باشی؟
من هم همین رو میخوام،میخوام با خود واقعیم روراست باشم
با اون خودی که هیچ کس نمیشناسه...
  • parisa gholizadeh

میاد تو زندگیت

تو با خیال خوش داری زندگیتو میکنی

هی خودشو بهت نزدیک و نزدیکتر میکنه

بهت ابراز علاقه میکنه

کم کم ازش خوشت میاد

و هی بیشتر و بیشتر میشه

بعد از مدتی بهت میگه

وابستگی زیاد خوب نیست

دوست داشتن تنها که فایده نداره

منطقی فکر کن

ما به جایی نخواهیم رسید

تهی وجود نخواهد داشت

رابطه ما پوچ و الکیه

بعد دل تو میشکنه

از آدم پوچی که روش حساب کرده بودی

و دوست داشتنی که فکر میکردی میتونی جهان رو هم باهاش تسخیر کنی

ولی مجبوری دل بکنی

رفتار منطقیش زیبا نیست؟؟؟!

 

  • parisa gholizadeh